دشت مشوش

متن مرتبط با «آه که با رقیب من جانب خانه می روی» در سایت دشت مشوش نوشته شده است

بر ساز ِ عشق نغمه ی ناکوک می‌زنی

  • برساز عشق نغمه ی ناکوک میزنیای یاž, ...ادامه مطلب

  • نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست(حسن ختام سال 97)

  • من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام..........Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد

  • من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام.........., ...ادامه مطلب

  • ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید

  • من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام.........., ...ادامه مطلب

  • آیی و بگذری به من و باز ننگری

  • من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام.........., ...ادامه مطلب

  • دنیای من

  • مرا نیست راهی به دنیای, تو تو را نیست راهی به دنیای من به لب،خندد امید فردای تو مرا نیست امید فردای من چنان بشکفد نوشخندت به لب که لبخند ماهی در آیینه ای نه با غم ترا آشتی ست نه در دل تو را رنج دیرین, ...ادامه مطلب

  • چه کیفی می دهد عاشقِ تو بودن

  • چه کیفی می دهددوست داشتنِ تووقتی ندانی و دوستت بدارموقتی ندانی و تماشایت کنمچه کیفی می دهد دوست داشتنِ تووقتی هر روز تمام راه رابه شوق دیدن روی ماهت قدم بزنم چه کیفی می دهدوقتی یک روز بی هوا از راه برسیبه چشم های همیشه عاشقم خیره شوی بگویی گاهی نگاهبهتر از هزاران دوستت دارم این زمانه استگاهی چشم هاچیزهایی را به ما می فهمانندکه زبان از گفتنشان عاجز استگاهی دلت می خواهد بگوییاما شرم میکنی از گفتنش چه کیفی می دهد عاشقِ تو بودن وقتی اینگونهدوست داشتن را به من آموختی"حاتمه ابراهیم زاده" (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • درد را باید گفت

  • دشت ها نام تو را می گویندکوه ها شعر مرا می خوانندکوه باید شد و ماندرود باید شد و رفتدشت باید شد و خوانددر من این جلوه ی اندوه ز چیست؟در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟در من این شعله ی عصیان نیازدر تو دمسردی پاییز که چه؟حرف را باید زددرد را باید گفت سخن از مهر من و جور تو نیستسخن از تومتلاشی شدن دوستی استو عبث بودن پندار سرورآور مهرآشنایی با شور؟و جدایی با درد؟و نشستن در بهت فراموشییا غرق غرور؟سینه ام آینه ای ستبا غباری از غمتو به لبخندی از این اینه بزدای غبارآشیان تهی دست مرامرغ دستان تو پر می سازند. آه مگذار، که دستان منآن اعتمادی که به دستان تو داردبه فراموشی ها بسپاردآه مگذار که مرغان سپید دستتدست پر مهر مرا سرد و تهی بگذاردمن چه می گویم، آه!با تو اکنون چه فراموشی هاستبا من اکنون چه نشستن ها، خاموشی‌ها ست.... "حمید مصدق" (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • نگاهت را به من بسپار

  • نگاهت را به من بسپار… و دستهایت را به دستانم… دلت را به دلم بند بزن و با من عازم این راه بی تاب شو… بیا با من… به جایی دور… به دشت سادگی هایم… به رویاهای شیرینم… بیا با من … به این بزم شبانگاهی… غمت را پشت در بگذار… بیا و خنده را با خود… به مهمانی ببر امشب… بیا با من… خیالت را به من بسپار… بیا با آب رودخانه… نگاهت را بشور… آرام و آهسته… بیا و با صدای من… دلت را غسل شادی ده… بیا اینجا… بیا با من… به این بزم شبانگاهی… نگاهت را… دلت را… دستهایت را… به من بسپار… (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • من به خدایی دل سپرده ام که در پوستِ تو زندگی می کند !

  • مهم نیست دریا سَرِ خورشید را زیرِ آب کند مهم نیست آسمان ماه را سر به نیست کند و ستارگان را بتارانَد  من به خدایی دل سپرده ام که در پوستِ تو زندگی می کند ! شبها که بادها در روح من تنوره می کشند در بندرِ شانه هایت لنگر می اندازم و سر بر سخت ترین صخره می گذارم تا آنگاه که سوسوی آن دو فانوس خاموش شود و در سکوت، آغوش ِ تو چون کِشتیِ سرنگونی در مِه فرو رَوَد ! "یدالله_گودرزی" (3 لایک) , ...ادامه مطلب

  • چشمان من شبیهِ تو هرگز ندیده است

  • زمان ثبت : یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1396 در ساعت 09:52 ق.ظ ~ چاپ مطلب عنوان : چشمان من شبیهِ تو هرگز ندیده استقُربانِ آن کسی که تو را آفریده است !تو مثلِ آن بلورِ روانی که آسماناز شهد وشیرو شعر تورا پروریده استیا آن که دستِ معجزه سازِ خدا تو رااز روی کاردستیِ ِ شیطان کشیده است!گویی ازآب و آتش و باد و خیال و خاکیک قطره روی بومِ حقیقت چکیده استشاید خدا برای تمام فرشتگانپیغمبری به نامِ شما برگزیده استشیرین که ماهپاره ی زیبای قصه هاستپیشِ طلوعِ روی تو حیرت دمیده استیوسف که دست بسته ی تقواست، پیشِ تودستانِ بی اراده ی خود, ...ادامه مطلب

  • درد، نام دیگر من است

  • زمان ثبت : شنبه 6 آبان‌ماه سال 1396 در ساعت 09:17 ق.ظ ~ چاپ مطلب عنوان : دردهای من جامه نیستندتا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستندتا به رشته‌ی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورمدردهای من نگفتنیدردهای من نهفتنی استدردهای منگرچه مثل دردهای مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه استمردمی که چین پوستینشانمردمی که رنگ روی آستینشانمردمی که نام‌هایشانجلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشاندرد می‌کندمن ولی تمام استخوان بودنملحظه‌های ساده‌ی سرودنمدرد می‌کندانحنای روح منشانه‌های خسته‌ی غرور منتکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته استک, ...ادامه مطلب

  • تنهایی من چون نگاهت بیکران است....

  • زیبا! نگاهم کن، نگاه تو امان استخورشید چشمانت مرا هم سایبان استای عصمتِ خلوت نشینِ باستانی!آغاز تو، آغاز تکوینِ جهان استزیبا! ببین من خانه ای دارم پر از مِهرفرشم زمین و سقفِ خانه آسمان استمی آیی از آ, ...ادامه مطلب

  • پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»

  • زمان ثبت : چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1396 در ساعت 08:09 ق.ظ ~ چاپ مطلب عنوان : , ...ادامه مطلب

  • بروم حرف دلم را بزنم با دریا

  • رودم و در تب و تابم، بروم تا دریابروم حرف دلم را بزنم با دریادوری و فاصله انداخته از پای مراآه از این فاصله و دوری دریا ... دریا!در سراشیبی کوه­ام؛ وسط دره و دشتمانده ام عشق کشیده است مرا یا دریا...؟بس که پا کوفته ام، پا به زمین می­ترسم نشناسد من پر آبله پا را دریاکنده ام از دل هر صخره مسیری تا اومی­روم تا خود او... تا خود دریا ... دریا!می­روم تا که بگویم غم دوری سخت استکنده این عشق چو کوهی دلم از, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها