دشت مشوش

متن مرتبط با «یاد او» در سایت دشت مشوش نوشته شده است

وز پی دیدن او دادن جان کار من است

  • بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1396 وز پی دیدن او دادن جان کار من است لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است وز پی دیدن او دادن جان کار من است شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز هر که دل بردن او , ...ادامه مطلب

  • یاد تو می وزد ولی ، بی خبرم ز جای تو

  • یاد تو می وزد ولی ، بی خبرم ز جای تو کز همه سوی می رسد ، نکهت آشنای تو غنچه طرف فزون کند ، جامه ز تن برون کند سر بکشد نسیم اگر ، جرعه ای از هوای تو « عمر منی » به مختصر ، چون که ز من نبود اثر زنده نمی شدم اگر ، از دم جان فزای تو گرچه تو دوری از برم ، همره خویش می برم شب همه شب به بسترم ، یاد تو را , ...ادامه مطلب

  • می‌تراود عطر بوسه

  • شب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحلمی‌تپد در سینه‌ام دل… تو می‌آیی تو می‌آییمی‌تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانتمی‌درخشد دیدگانت… چه زیبایی چه زیباییمی‌گشایی پرده راز با نگاهی پر ز تشویشمن به گوشت می‌سرایم نغمه‌ای از غم خویشدر خموشی‌های ساحل این منم تنهای تنهاخفته در آغوش رویا… چه رویایی چه رویاییشب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحلمی‌تپد در سینه‌ام دل… تو می‌آیی تو می‌آییمی‌تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانتمی‌درخشد دیدگانت… چه زیبایی چه زیبایی"فروغ فرخزاد", ...ادامه مطلب

  • تقدیر را باور ندارم

  • مرا‌‌ رها نکن عزیزمتحمّل رفتنت را ندارمبا اشک‌های حسرتمنمی‌توانم خودم را تسکین دهممی‌گویی باز می‌گردم اماتقدیر را باور ندارمبا خاطراتی که برایم باقی گذاشتیمن، بی‌تو نمی‌توام زندگی کنم امید یاشار اوغوزجان , ...ادامه مطلب

  • باور نکن تنهاییت را

  • باور نکن تنهاییت را، من در تو پنهانم تو در مناز من به من نزدیکتر تو، از تو به تو نزدیکتر منباور نکن تنهاییت را، تا یک دل و یک درد داریمتا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریمدل تاب تنهایی ندارد، باور نکن تنهاییت راهر جای این دنیا که باشی، من با توام تنهای تنهامن با توام هرجا که هستی، حتی اگر با هم نباشیمحتی اگر یک لحظه یک روز، با هم در این عالم نباشیماین خانه را بگذار و بگذر، با من بیا تا کعبه دلباور نکن تنهاییت را،  من با توام منزل به منزل, ...ادامه مطلب

  • یاد او کردم ز جان صد آه درد آلود خاست

  • یاد او کردم ز جان صد آه درد آلود خاستخوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاستچون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصلکز سر بالین من آن سست پیمان زود خاستدوش در مجلس به بوی زلف او آهی زدمآتشی افتاد در مجمر که دود از عود خاستاز سرود درد من در بزم او افتاد شورنی ز درد من بنالید و فغان از رود خاستگر چه وحشی خاک شد بنشست همچون گردباداز زمین دیگر به عزم کعبهٔ مقصود خاست,یاد او ز جان صد آه درد آلود خاست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها