دشت مشوش

متن مرتبط با «شعر یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب» در سایت دشت مشوش نوشته شده است

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست(حسن ختام سال 97)

  • من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام..........Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد

  • من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم: در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام.........., ...ادامه مطلب

  • دنیای من

  • مرا نیست راهی به دنیای, تو تو را نیست راهی به دنیای من به لب،خندد امید فردای تو مرا نیست امید فردای من چنان بشکفد نوشخندت به لب که لبخند ماهی در آیینه ای نه با غم ترا آشتی ست نه در دل تو را رنج دیرین, ...ادامه مطلب

  • چه کیفی می دهد عاشقِ تو بودن

  • چه کیفی می دهددوست داشتنِ تووقتی ندانی و دوستت بدارموقتی ندانی و تماشایت کنمچه کیفی می دهد دوست داشتنِ تووقتی هر روز تمام راه رابه شوق دیدن روی ماهت قدم بزنم چه کیفی می دهدوقتی یک روز بی هوا از راه برسیبه چشم های همیشه عاشقم خیره شوی بگویی گاهی نگاهبهتر از هزاران دوستت دارم این زمانه استگاهی چشم هاچیزهایی را به ما می فهمانندکه زبان از گفتنشان عاجز استگاهی دلت می خواهد بگوییاما شرم میکنی از گفتنش چه کیفی می دهد عاشقِ تو بودن وقتی اینگونهدوست داشتن را به من آموختی"حاتمه ابراهیم زاده" (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • من به خدایی دل سپرده ام که در پوستِ تو زندگی می کند !

  • مهم نیست دریا سَرِ خورشید را زیرِ آب کند مهم نیست آسمان ماه را سر به نیست کند و ستارگان را بتارانَد  من به خدایی دل سپرده ام که در پوستِ تو زندگی می کند ! شبها که بادها در روح من تنوره می کشند در بندرِ شانه هایت لنگر می اندازم و سر بر سخت ترین صخره می گذارم تا آنگاه که سوسوی آن دو فانوس خاموش شود و در سکوت، آغوش ِ تو چون کِشتیِ سرنگونی در مِه فرو رَوَد ! "یدالله_گودرزی" (3 لایک) , ...ادامه مطلب

  • چشمان من شبیهِ تو هرگز ندیده است

  • زمان ثبت : یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1396 در ساعت 09:52 ق.ظ ~ چاپ مطلب عنوان : چشمان من شبیهِ تو هرگز ندیده استقُربانِ آن کسی که تو را آفریده است !تو مثلِ آن بلورِ روانی که آسماناز شهد وشیرو شعر تورا پروریده استیا آن که دستِ معجزه سازِ خدا تو رااز روی کاردستیِ ِ شیطان کشیده است!گویی ازآب و آتش و باد و خیال و خاکیک قطره روی بومِ حقیقت چکیده استشاید خدا برای تمام فرشتگانپیغمبری به نامِ شما برگزیده استشیرین که ماهپاره ی زیبای قصه هاستپیشِ طلوعِ روی تو حیرت دمیده استیوسف که دست بسته ی تقواست، پیشِ تودستانِ بی اراده ی خود, ...ادامه مطلب

  • چون خنده ی تو، مهر جهانتابم آرزوست

  • همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوستچون باده ی لب تو می نابم آرزوستای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبزدر زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوستدور از نگاه گرم تو، بی تاب گشته امبر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوستتا گردن سپید تو گرداب رازهاستسر گشتگی به سینه ی گردابم آرزوستتا وارهم ز وحشت شب های انتظارچون خنده ی تو، مهر جهانتابم آرزوست."فریدون مشیری" (0 لایک) ,جهانتابم ...ادامه مطلب

  • بروم حرف دلم را بزنم با دریا

  • رودم و در تب و تابم، بروم تا دریابروم حرف دلم را بزنم با دریادوری و فاصله انداخته از پای مراآه از این فاصله و دوری دریا ... دریا!در سراشیبی کوه­ام؛ وسط دره و دشتمانده ام عشق کشیده است مرا یا دریا...؟بس که پا کوفته ام، پا به زمین می­ترسم نشناسد من پر آبله پا را دریاکنده ام از دل هر صخره مسیری تا اومی­روم تا خود او... تا خود دریا ... دریا!می­روم تا که بگویم غم دوری سخت استکنده این عشق چو کوهی دلم از, ...ادامه مطلب

  • تو با کدام زبان صدایم می زنی

  • object style="border: 3px solid " height="46" width="147" classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6"> بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1396 تو با کدام زبان صدایم می زنی تو با کدام زبان صدا,صدایم ...ادامه مطلب

  • تمام نام های جهان باتوست

  • object style="border: 3px solid " height="46" width="147" classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6"> بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1396 تمام نام های جهان باتوست بی هیچ ناممی آییاما ت,تمام,جهان,باتوست ...ادامه مطلب

  • خیال تـــو

  • من راه های دور را هر روز ...    با خیال تـــو         نزدیک می کنم  ! ای هر محال زندگیم با تو ممکن ،             ای آشنای هر روز با غربتم عجین  ... من  ... دوست دارمت             چه بخواهی ! من  ... دوست دارمت             چه نخواهی ! حافظ ایمانی  , ...ادامه مطلب

  • شب شد خیال آمدنت را به من بده

  • شب شد خیال آمدنت را به من بده حسِ عزیز در زدنت را به من بده امشب شبیه عشق رها شو درون من روحِ شگرفِ بی بدنت را به من بده ای مثل صبحْ آمده از لمـسِ آفتاب من سردم است پیرهنت را به من بده اینجا میان موزه‌ی شب خاک می خورم یک شب هوای پرزدنت را به من بده من با تو گفتن از تو ، تو را دور می شوم ای من ، منِ همیشه ،من ات را به من بده  حرفی نمانده است ، ولی محضِ یک حضور فریادهای بی دهنت را به من ,خیال,آمدنت ...ادامه مطلب

  • ای هوای تو پُر از گرمیِ شهریورِ من !

  • ای هوای تو پُر از گرمیِ شهریورِ من !شانه ی برفیِ تو داغتر از آذرِ منتا به خلوتگه خورشیدیِ تو سربکشدپیچکِ پای تو شد ساقه ی نیلوفرِ مندم به دم شعله دمیدی تو و روشن کردیآتشی را که نفس می کشد از بستر منسایه ی دست تو در بارشِ تنهایی ها مثل یک تکـّه ی ابراست به روی سر منمهر و آبان و دی و بهمن و اسفند توییهمه ی سال شدی فصلِ بهارآورِ منقصدِ میلادِ من اندیشه ی دید,هوای,گرمیِ,شهریورِ ...ادامه مطلب

  • باز به رویاهای من بازخواهی گشت

  • و تو هر جا و هر کجای جهان که باشی باز به رویاهای من بازخواهی گشت تو مرا ربوده٬ مرا کشته مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای هم از این روست که هر شب تا سپیده دم بیدارم عشق همین است در سرزمین من من کشنده ی خواب های خویش را دوست می دارم! "سید علی صالحی" ,باز,رویاهای,بازخواهی,گشت ...ادامه مطلب

  • ای راحت روانم ، دور از تو نا توانم

  • ای راحت روانم ، دور از تو نا توانم  باری ،بیا ، که جانم در پای تو فشانم گیرم که من نگویم ،لطف تو خود نگوید: کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟ ای بخت خفته ،برخیز، تا حال من ببینی وی عمر رفته ،باز آی،تابشنوی فغانم ای دوست ،گاه گاهی می کن بمن نگاهی آخر چو چشم مستت من نیز ناتوانم بر من همای وصلت سایه از آن نیفگند کز محنت فراقت پوسید استخوانم این طرفه تر که:دایـم تو با منی و من باز چون سایه در پی تو گرد جهان روانم کس دید تشنه ای را غرقه در آب حیوان جانش بلب رسیده از تشنگی؟ من آنم خواهم که یک زمان من با تو دمی بر آرم از بخت بد عراقی آن هم نمی توانم "فخرالدین عراقی" ,راحت,روانم,دور,توانم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها